کد مطلب: ۶۸۹۱۸۲
۲۲ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۸:۲۵

آشیانه آل محمد (ص)، سوگوار اباالمهدی (عج)

در بلوار پیامبر اعظم، کودکی که گونه‌هایش از گرمای ظهر، گل انداخته و به مردم، لیوان آب‌خنک تعارف می‌کند، نوای مداحی که از بلندگو‌های اطراف موکب‌ها پخش می‌شود، جوانی که با صدای مداحی سینه می‌زند، صفی که برای دریافت غذای نذری و تبرّکی تشکیل شده، خادمی که زیر آفتاب در خیابان ایستاده و ماشین‌هایی که در حال عبور هستند را به غذای نذری دعوت می‌کند و مردی که در این هوای گرم، هیزم می‌سوزاند تا با چای آتشی از مردم پذیرایی کند، همهٔ اینها انسان را به یاد زیبایی‌های طریق‌الحسین - مسیر نجف تا کربلا می‌اندازد.

به گزارش مجله خبری نگار، در بلوار پیامبر اعظم، کودکی که گونه‌هایش از گرمای ظهر، گل انداخته و به مردم، لیوان آب‌خنک تعارف می‌کند، نوای مداحی که از بلندگو‌های اطراف موکب‌ها پخش می‌شود، جوانی که با صدای مداحی سینه می‌زند، صفی که برای دریافت غذای نذری و تبرّکی تشکیل شده، خادمی که زیر آفتاب در خیابان ایستاده و ماشین‌هایی که در حال عبور هستند را به غذای نذری دعوت می‌کند و مردی که در این هوای گرم، هیزم می‌سوزاند تا با چای آتشی از مردم پذیرایی کند، همهٔ اینها انسان را به یاد زیبایی‌های طریق‌الحسین - مسیر نجف تا کربلا می‌اندازد.

یا صَاحِبَ الزَّمان! آجَرَکَ الله بِمُصاب اِستِشهادِ ابیکَ المَظلوُم و ساعَدَالله قَلبَکَ الشَّریف فی مُصیبَتِهِ

به گزارش مجله خبری نگار،  چند روزی از پایان دو ماه عزا و ماتم برای خاندان پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله بیشتر نگذشته که دوباره رَخت مشکی بر تن عاشقان و دلدادگان امامان معصوم دیده می‌شود. گویا دوباره بوی مُحرم آمده و یا روز‌های پایانی ماه صفر، به انتهای خود نرسیده است. خوب که نگاه می‌کنم، شهر را مَملو از کتیبه‌ها و بیرق‌های عزا می‌بینم که یکی بعد از دیگری، به تنها یادگار قافلهٔ امامت و ولایت؛ یعنی وجود گران‌قدر امام‌زمان ارواحنافداه، سرسلامتی و تعزیت گفته‌اند.

آری! امروز هشتم ربیع‌الاول، سالروز شهادت دومین امامی که نام زیبا و عزیزش، همچون سبط اکبرِ پیامبر خدا، می‌درخشد؛ او که، چون کریم اهل‌بیت، سخاوتمند بود و همچون جدّ شهیدش حسین علیه‌السلام، مظلوم و غریب.

«شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا ویَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا»

تقدیر خدا این بود که اباالمهدی، حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام، در سپیده دم هشتم ربیع‌الاول، چشمان مبارکش را از جهان پُر زِ ظلم و اندوه ببندد و یگانه فرزند گرامی‌اش امام‌زمان علیه‌السلام را داغدار خود نماید؛ و چقدر نام، مرام و زندگیِ اولین و آخرین معصوم به یکدیگر، شباهت دارد؛ همان گونه که نامش، به زیباییِ اسم پیامبر خداست، هر دو درد یتیمی را در کودکی تجربه کرده‌اند و پرچم مبارزه با ظلم و خرافه‌پرستی را در دست دارند.

چه خوب مردمانی داریم که مصداق واقعی این کلام امام صادق علیه‌السلام هستند که فرمود: «شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا ویَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا» یعنی: شیعیان ما از باقیماندهٔ گِل ما آفریده شده‌اند، ولایت ما در سرشت آنان عجین گشته است، آنان با خوشی ما خوشحال و با ناراحتی ما ناراحت‌اند.

مردم ولایت‌مدار دیار قم، در کنار فضاسازی‌های شهرداری در خیابان‌ها، با نصب بیرق‌ها و پرچم‌های عزا بر سردر خانه‌ها و تعطیلی مغازه‌ها، به حال و هوای غم‌آلود شهر کریمه اهل‌بیت علیهاالسلام، کمک کرده‌اند.

در نقطهٔ مرکزی شهر، میان ترافیک سنگین خودروها، در کنار مجاوران شهرِ بانوی کرامت، حجم زیادی از زائران را می‌بینم که برای سرسلامتی دادن به محضر امام زمان ارواحنافداه، از دیروز و دیشب، وارد شهر مقدس قم شده‌اند و ساعاتی از پنجشنبه خود را در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام و مسجد مقدس جمکران، به دعا و مناجات و زیارت و شرکت در مجالس عزا می‌گذرانند.

بر حال و روز خود تأسف می‌خورم و در دلم می‌گویم: خوشا به سعادت دسته‌های عزاداری و هیئاتی که مشتاقانه، عاشقانه و پروانه‌وار، در اطراف حوض وسط صحن امام رضا علیه‌السلام، روبروی ایوان آئینهٔ حرم، آمده‌اند تا در غم شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام، به عمّه سادات، تسلیت بگویند.

از حرم که بیرون نگاهم افتاد، از یک‌سو عدهٔ زیادی از علما، طلاب، کسبه و عموم مردم را می‌بینم، درحالی‌که پیکر عالم ربانی، مرحوم آیت‌الله محفوظی را بر دست دارند، از مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام تا حرم، این فقیه گرانقدر را مشایعت می‌کنند؛ و از سوی دیگه، جمع انبوه دیگری که در دستهٔ عزاداری به همراه مرجع عالیقدر، حضرت آیت‌الله وحید خراسانی حضور دارند.

بیوت مراجع عظام تقلید، همچون همیشه، پذیرای محبان ائمه اطهار علیهم‌السلام است که آمده‌اند تا در کنار مرجع تقلید خود، از چای روضه بنوشند و در عزای اباالحجه، اشک بریزند و عزاداری کنند.

دیشب و امروز نه تنها در حرم و جمکران، نه فقط در بیوت علما و مراجع؛ بلکه در تمام مساجد، حسینیه‌ها و تکایای قم، بزم روضه امام عسکری علیه‌السلام برپاست.

با ماشین از نقطه مرکزی شهر، به سمت شرق قم؛ یعنی همان بلوار حرم تا حرم (پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله) حرکت می‌کنم. در گرمای شهریور ماه، از نزدیکی حرم امامزاده شاه احمد قاسم که به انتهای بلوار خیره می‌شوم، به زحمت نمایی از گنبد فیروزه‌ایِ جمکران را می‌توانم ببینم. همین‌طور که عبور می‌کنم، شاهد برپایی موکب‌هایی می‌شوم که به نام غریب سامرا، چادری برپا کرده‌اند و از زائران مسجد جمکران، پذیرایی می‌کنند.

کودکی که گونه‌هایش از گرمای ساعت یک ظهر، گل انداخته و قرمز شده و به مردم، لیوان آب خنک تعارف می‌کند، نوای مداحی که از بلندگو‌های اطراف موکب‌ها پخش می‌شود، جوانی که با صدای مداحی سینه می‌زند، صفی که برای دریافت غذای نذری و تبرّکی تشکیل شده، خادمی که زیر آفتاب در خیابان ایستاده و ماشین‌هایی که در حال عبور هستند را به غذای نذری دعوت می‌کند و مردی که در این هوای گرم، هیزم می‌سوزاند تا با چای آتشی از مردم پذیرایی کند، همهٔ اینها مرا یاد طریق‌الحسین - مسیر نجف تا کربلا می‌اندازد.

خلاصه آنکه امروز قم یکپارچه دست‌به‌سینه، مهیّای عرض تسلیت به صاحب الزمان ارواحنافداه شده است، انگار همه حرفی در دل دارند و می‌خواهند بگویند: آقا و مولای داغدار ما! مهدی جان! اندوه شهادت پدر، بر قلب مهربانتان تسلیت باد. امروز ما برای عرض ارادت و سرسلامتی به خدمتتان آمده‌ایم، آمده‌ایم تا غمگسارتان باشیم و از خدای مهربان بخواهیم تا به حق پدر بزرگوارتان امام حسن عسکری علیه‌السلام، از بقیه زمان غیبتتان، صرف نظر نماید تا مردمان دنیا با شما، به تمام آرزو‌ها و رویاهای‌شیرین‌شان برسند و بساط ظلم و جور و عدوان به میمنت قدوم مبارک‌تان، جمع گردد.

برچسب ها: قم
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر